ژستهای رفتاری

لابد شنیده اند که میگویند فلانی ادای مدیران را در می آورد؟ این هم یک آفت رفتاری است که خیلی خطر ناک است.

شنیده اند که مدیر باید برش داشته باشد، بعد تفسیر خودشان را از برش در نظر می آورند و سعی میکنند آنطور باشند.

شنیده اند که مدیر پر کار است، بعد هیچوقت، برای انجام کارها وقت ندارند.

اینها ژستهای مدیریتی است که سازمانها و افراد را نابود میکند.

راستی چرا اینطور است؟

ادامه نوشته

تهديد يا فرصت؟

داستان تغييرات قميت ارز و اثرات آن در كسب و كار شركتها، شركتهاي كوچك يه جور و شركتهاي بزرگ جور ديگر، داستاني است كه همه كم و بيش از آن مطلعيم. ميدانيم كه يكي از نقشهاي رهبران سازمانها تغيير تهديد ها به فرصتهاست. راستي از اين تهديد چه استفاده اي ميتوان كرد؟

ادامه اين نوشته حاصل فكر من است، حتما شما هم ايده هاي بهتري داريد....

ادامه نوشته

ارزيابي شاخصه هاي رفتاري

وقتي از آزمونهاي رفتاري و كاربرد آنها صحبت ميكنيم، خيلي زود و از سر شوق، دوستان شروع ميكنند به تفسير برخي از رفتارهاي دوستان و همكارانشان و بعد آن را تعميم ميدهند و بسيار رخ ميدهد كه اين ارزيابي ها به نتايج درست و خوبي نميرسد. اين يك آفت است كه بايد به شدت مراقبش باشيم.

كاري كه اين دوستان انجام ميدهند، نشانه شناسي است. نشانه شناسي يعني....

ادامه نوشته

تصوير ديروز،‌ واقعيت امروز

اين را همه قبول داريم كه امروز، آينده ي ديروز است. اما لزوماً از همان ديروز معلوم نبوده كه امروز چه شكلي است؟

خيلي شبيه حرفهاي فلسفي شد، اما ميخواهم ساده تر باشد...پس باز تر بگويم:

ادامه نوشته

فيلم بوسيدن روي ماه

شايد اين طولاني ترين مطلب اين وبلاگ شود، اما به نظرم بايد اين را مينوشتم.اميدوارم شما هم حوصله كنيد و بخوانيد.

بوسيدن روي ماه را بايد ديد. از هر طيف و سن و عقيده اي كه هستيد، مديريد يا كارمند، كارآفرين يا جوياي كار،‌تازه استخدام شده ايد يا تازه به سمت مديريت ارتقا يافته ايد، اصلاً سينما را دوست داريد يا نداريد، بايد اين فيلم را ببينيد، به نظرم شك نبايد كرد.

اين فيلم فقط جنبه هاي هنري ندارد، عجيب است، شايد ذهن من كج شده، اما به نظرم اين يك فيلم آموزش مديريت است كه مثلاً بر اساس تئوري بازيها ميخواهد پيامي را غير مستقيم منتقل كند، يا يك مستند آموزشي است كه از مشكلات سازمانها در ايران و جهان ميگويد، و البته از نقش رهبران در اين سازمانها. اين همه هست و فيلمي هنري هم هست، كه اگر جاي پايي از دوران جنگ در شما باشد، اشكتان را در ميآورد، صاف ميبردتان به همان روزها، اما بعد از رد شدن از تمام شكافي كه بين نسلها هست.

بايد فيلم را ببينيد و به همايون اسعديان و تمام دست اندركارانش، دست مريزاد بگوئيد...

راستش شروع فيلم خيلي ...

ادامه نوشته

آرزو

آقاي امير مهراني مطلب زيبائي را نوشته اند (اينجا) كه تناسب جالبي با حال و روز اين روزهاي خيلي از ما دارد. اين نوشته را هم همسرم براي من فرستاد، از شل سيلور استاين است كه شايد هم ديده باشيدش، اين هم انگار پيامي مشابه دارد، فكر كردم با هم بخوانيمش:

جادوگري که روي درخت انجير زندگي ميکند
به لستر گفت: يه آرزو کن تا برآورده کنم
لستر هم با زرنگي آرزو کرد
دو تا آرزوي ديگر هم داشته باشد
بعد با هر کدام از اين سه آرزو

......

ادامه نوشته

مديران خوش طينت

بسيارند مديراني كه به لحاظ خوش طينتي به گونه اي با كاركنان رفتار ميكنند كه گاهي موجب اعتراض همكاران يا ساير شركا ميشود. اينها معمولاً به بي لياقتي، حتي بي عرضگي و بعضي اوقات ضعف متهم ميشوند، اما واقعاً مدير هميشه بايد خشن و تند باشد؟


ادامه نوشته

داستاني به نام علي كريمي

من يك پرسپوليسي هستم. سالهاست كه اين تيم را دوست دارم و با فراز و نشيب آن بالا و پائين ميروم. خيلي دوست داشتم از آنها بودم كه به استاديوم ميرفتم و فرياد ميزدم، اما اين كار را تجربه نكردم.

پرسپوليس هميشه حاشيه دارد، روزگاري حسين كلاني بود، روزگاري علي پروين، بعدترش علي دائي و امروز علي كريمي. راستي داستان اينها چيست؟ آنچه ميخوانيد نظر من است در اين مورد...كاش آقاي رويانيان هم ميخواند...

ادامه نوشته

سرخوردگي و رفتار سازماني

مذاكره اي كاري،‌باعث شد تا يادم بيايد كه من تا به حال در مورد سرخوردگي يا نااميدي (Frustration) مطلبي ننوشته ام. اين مطلب به اين موضوع ارتباط دارد.

شايد هيچيك از معادلهاي فارسي كه براي Frustration نوشتم، مناسب نباشند، يا شايد جمعي از همه لازم باشد تا مفهوم مورد نظر را به من و شماي فارسي زبان منتقل كند.

از نظر من معني اين كلمه، حالتي است كه

ادامه نوشته

مسير شغلي كارشناس به مدير

شايد اين درك من است، اما اينطور حس ميكنم كه خيلي ها ميخواهند روزي مدير شوند، يعني مدير شدن را نقطه اي در مسير پيشرفت شغلي شان ميدانند، اين به نظرم خيلي صحيح نيست.

ادامه نوشته

پولدار شدن

آقاي واحد اينجا مطلبي نوشته اند كه مثل هميشه جالب است. اين مطلب مرا واداشت تا به اين فكر كنم كه من هم دوست دارم پولدار شوم، من هم خط قرمزهايي دارم، اما پولدار نشدم. راستي چرا؟

ادامه نوشته