داستاني به نام علي كريمي

پرسپوليس هميشه حاشيه دارد، روزگاري حسين كلاني بود، روزگاري علي پروين، بعدترش علي دائي و امروز علي كريمي. راستي داستان اينها چيست؟ آنچه ميخوانيد نظر من است در اين مورد...كاش آقاي رويانيان هم ميخواند...
افرادي مثل علي كريمي حتماً D بالا دارند، ديده ايد كه وقتي قاطي ميكنند، هيچ چيز را بها نميدهند، ديده ايد وقتي براي تماشاچي دست بلند ميكند، به زحمت لبخند ميزند؟ ديده ايد كه وقتي به دوست بيمارش كمك ميكند، هيچوقت اشاره اي به آن نميكند، فكر ميكني اصلاً طرف را نميشناخته است. اينها همه از D بالاست.
اما اين آقاي كريمي C پائين هم دارد، خيلي جالب است، ورزشكاران حرفه اي در دنيا، معمولاً C بالا دارند، چون با قوانين و مقررات طرفند. ميگويند نشانه C بالا در انگلستان آقاي اريكسون بوده است (مربي فوتبال).
C امثال آقاي كريمي در زمين با سوت داور كنترل ميشود، اما در خارج زمين (و حتي داخل زمين) اين C پائين قالب ميشود، و آن وقت است كه به ساك لگد ميزند، با مربي سرشاخ ميشود و .... و آن وقت ما اسمش را ميگذاريم بازيكن سالاري!
مدیران باشگاه و سامزان و نیز مربی و سرپرستان این آدم باید بدانند که این C پائین اوست که سبب میشود مستقل باشد، بتواند با خلاقیت توپ را پخش کند، و اتفاقاً همین شاخصه است که او را کمی خود سر نشان میدهد. این دو رفتار با هم هستند، این هنر مدیر است که اولی را مدیریت کند و دومی را در خدمت تیم درآورد.
سوالم اين است، ما براي كنترل و كمك به ورزشكارانمان چه كرده ايم؟ كدام روانشناس نشسته و رفتار علي كريمي را آناليز كرده و به او بازخورد داده است كه اينجا اينطور و آنجا آنطور بكن يا نكن؟
واقعيت ها را ببينيم: اينها آدمهاي خاصي هستند، خيلي سخت است كه درآمدت در عرض 10 سال هزاران برابر شود و تو هييييچ تغييري نكني. فكر ميكنيد اگر روزي تمام روزنامه هاي ورزشي در صفحه اول عكس شما را چاپ كنند، شما چه حالي پيدا ميكنيد؟ من فكر كنم شخصا خيلي عوض ميشدم، شما و ساير دوستان را نميدانم.
اما به جاي كمك، همه در تلاشند كه "شاخ" اينها بشكنند. چرا؟ به اسم نفي بازيكن سالاري!
اگر دنبال راه حل هستيم، بايد علي كريمي را مطالعه كرد،بايد به او نشان داد كه چطور ميتواند به اهدافش برسد، باشگاه بايد بداند كه علي كريمي بايد با مربي تعامل داشته باشد، چاره در فرمانروائي يك طرفه نيست، چاره در همان تعامل عزيز است.
فيروز كريمي ميآيد و ستاره هاي استقلال را در مقابل ديدگان تماشاچيان، دور زمين ميدواند، ديگري روش خودش را ميرود، يكي با زور، يكي با كاريزماي شخصيتي، اما همه در يك جهت: اعمال فشار براي رسيدن به يك موجود "رام"
اما نكته اينجاست كه ما در زماني از همين علي كريمي ميخواهيم كه بجنگد و گل بزند، اين قدر لخت و شل نباشد، كم كاري نكند، بعد كه از زمين خارج شد، سوئيچ را بزند و تبديل شود به علي كريمي رام و آرام، دوباره فردا به نوع يديگر بجنگد و پس فردا رام و مطيع مربي باشد.
خداداد عزيزي را يادتان هست؟ همان روحيه اي كه در بازي استراليا به يك جوان شهرستاني اين جرات را داد كه آن گل را بسازد و بزند و پايش نلرزد، همان روحيه باعث شد كه با سر به صورت خبرنگاري بزند كه زيادي پاپي اش شده بود. اينها با هم ميآيند.
آقايان عزيز، علي كريمي ها را نبايد رام كرد، نبايد خفه كرد، بايد به آنها آگاهي داد، بايد نيازهاي رفتاري آنها را تامين كرد، آنها هم آدم هستند، نميتوانند لحظه به لحظه رفتارشان را 180 درجه تغيير دهند.
در سازمان ها هم علي كريمي زياد داريم. بايد به فكر آنها بود، اينها استعدادهاي درخشاني هستند كه ميتوانند سازمان/تيم را هم به عرش اعلا ببرند هم به نابودي بكشانند. وظيفه مدير، نه سركوب اينها بلكه حمايت درست از آنهاست.
كاش يكي اين مطلب را بدهد مديران اين افراد بخوانند. حيف است اين همه استعداد كه از بين برود.
سربلند باشيد