يك هشدار جدي
اين مطلب در اين راستاست.. چرا مينويسم...
در سالهاي دهه 70 چندين سال در آن منطقه رفت و آمدي داشته ام، كه يادش هميشه خير است. از آبگوشت و كباب اهر تا حاشيه ي اهر چاي و آن باغها، تا روستاهاي ديزبين و افيل و تازه كند و برميس و ...
وقتي زلزله را شنيدم، دلم رفت به ياد آنها، به دوستان زنگ زدم، خدا را شكر همه خوبند و اما دلشان گرفته از اين بلا. اينكه ما به يادشان هستيم، غمشان را تسكيني خواهد بود، اما نيازهاي ديگري هم هست. بايد كمك كنيم.
خوشحالم كه سد اهر (ستارخان) و خطوط انتقال آب، سالم هستند، زلزله فقط 19 كيلومتر با محل سد فاصله داشته، اما خوشبختانه سد مانده و خرابي اي رخ نداده است. خرابي اين سد ميتوانست فاجعه را چند برابر كند، كه به خير گذشت.
يادم هست، در زمان زلزله بم، ما سايت bamhelpline را چند ساعته ساختيم و چقدر قشنگ بود كه فوري هم پيامهاي كمك ميرسيد. حالا هم دوستان سايت http://helptabriz.com را ساخته اند. دستشان درد نكند.
به يادشان باشيم و براي تكرار نشدن اين غمها، كاري بكنيم. همه كمك كنيم.
سربلند باشيد.
بعدها ديدم كه وقتي صدا نيست، شما به چيزهاي بيشتري توجه ميكنيد و ياد گرفتم كه نگذارم صداها مرا از واقعيات دور كنند.
اين تجربه اخيراً به طريق جالبي در يك سازمان اتفاق افتاد... شما هم گاهي خوب است سازمانتان را "صامت" ببينيد.
داشتيم در مورد نيازهاي آموزشي سازمان صحبت ميكرديم. دوستي معتقد بود كه آموزشهاي فني - تخصصي مهمترين هستند، دوست ديگر..
اين بار ميخواهم نكته كوتاه ديگري عرض كنم، نقش رفتار در ارزيابي ديگران از ما...