قبلاً خيلي در مورد نقش و اهميت رفتار نوشتم. اينكه رفتار را بسيار ساده تر از مثلاً شخصيت ميتوان مديريت كرد، و اين مديريت هم به نفع فرد هم است و هم سازمان، و نوشته هاي ديگر...

اين بار ميخواهم نكته كوتاه ديگري عرض كنم، نقش رفتار در ارزيابي ديگران از ما...

اين نكته را واقعاً دوست دارم و بارها در مورد آن با دوستان و همكارانم صحبت كرده ام.

واقعيت اين است كه انسانها و همكاران نامطلوب در اطراف ما واقعاً كم هستند. يعني كساني كه بخواهند از كار بدزدند، يا آنها كه نخواهند كارشان را انجام دهند، يا كساني كه ازموفقيت گريزان باشند، يا دوستاني كه نخواهند خواسته هاي ما را انجام دهند، ... اينها واقعاً كم هستند...

اما در مقابل هر روز افرادي را ميبينيم كه كارهاي محوله را انجام نداده اند، كاري كرده اند كه منجر به آزردگي دوست يا همكاري شده است، در سر قرار، دير آمده اند، در قبال كارشان مسئوليت پذير نبوده اند و ....

وقتي با ابن دوستان خرف ميزنيم، دفاعشان اين كه من نميخواستم، حالا اينطوري شده است...

اين حرف، اصلاً قابل دفاع نيست. ما بر اساس خواسته هاي دروني مان قضاوت نميشويم. ما بر اساس خوش قلبي، خوش نيتي و ... ارزيابي و درك نميشويم، ما بر اساس رفتارمان ارزيابي ميشويم.

من هر قدر به شما بگويم كه من نميخواهم سر شما كلاه بگذارم، من علاقمندم كه حقوق شما را به موقع بدهم، من ميخواهم شما به حقوق قانوني خودتان برسيد، اگر در عمل اينطور نشود، شما كدام را باور ميكنيد؟ حرفهاي من را يا عمل مرا؟

بي شك شما براي عمل من، در ارزيابي من، وزن بيشتري قائل ميشويد.

پس خوب است اگر واقعاً ميخواهيم فردي مسئوليت پذير باشيم، اگر ميخواهيم ما را وظيفه شناس و قدردان بدانند، اگر مردم و اطرافيانمان برايمان اهميت دارند، خوب است اين را با عمل نشان دهيم، نه اينكه از ديگران بخواهيم، عمل ما را ناديده بگيرند و ادعاي ما در مورد آنچه در درون ما ميگذرد را باور كنند، كه خيلي سخت است...

منظور اينكه ما خودمان ميتوانيم رفتارهايمان را مديريت كنيم، ما ميتوانيم برنامه ريزي كنيم، كه كار را به موقع تحويل دهيم تا فردي بي مسئوليت جلوه نكنيم. ما ميتوانيم اهدافمان را جائي بنويسيم تا فردي گيج به نظر نرسيم.

رفتار ما چيزي است كه ديگران ميبينند و بر اساس آن در مورد ما قضاوت ميكنند. خوب است آن را به زيبائيهاي درونمان نزديك تر كنيم. خيلي سخت نيست...

سربلند باشيد