چابکی : یک خطای رایج
گفتم که یکی از بنیانهای اساسی چابکی و حرکت به سوی چابک شدن، کار تیمی و تیم بودن است. اما تعریفی که از تیمها هست خیلی متفاوت است.
فکر کردم جا دارد که در مورد تیمهای مورد نظر در چابک بودن، کمی بلند بلند فکر کنم.
گفتم که یکی از بنیانهای اساسی چابکی و حرکت به سوی چابک شدن، کار تیمی و تیم بودن است. اما تعریفی که از تیمها هست خیلی متفاوت است.
فکر کردم جا دارد که در مورد تیمهای مورد نظر در چابک بودن، کمی بلند بلند فکر کنم.
چابکی مبحث جالبی است که این روزها هم خیلی داغ است. سازمانهایی که مشتریانشان را از دست داده باشند، به خوبی میدانند که بخش عمده ای از علت مسئله عدم امکان پاسخگوئی به موقع و درست به نیازهای مشتری بوده است.
نکته اینجاست که دیده نشدن یک نیاز یا خواسته در قرار اولیه شما با مشتری چندان مهم نیست، مهم این است که باید بتوانید به موقع یه این نیاز پاسخ دهید.
داستان چابکی (در سطح سازمان) را اگر تعقیب کنیم، میبینیم که ریشه این مسئله در تشخیص کنگره آمریکا در سال 1991 بود که : "نیاز کسب و کارها در سالهای بعدی این دهه، کارآمدی در اجرا نیست، بلکه چابکی در پاسخگوئی به نیازهای دائماً متغیر بازارهاست."
این تشخیص منجر به گزارشی شد که توسط انستیتوی Iacocca در سال 1991 منتشر شد. عنوان این گزارش استراتژی تولید در قرن 21 بود و این داستان ادامه یافت.
اکنون سخن این است، چابکی یک انتخاب است؟ مثل شیوه های مختلف تولید؟ یا به صورت راهی گریز ناپذیر برای موفقیت و حتی بقا درآمده است؟