چابکی : یک خطای رایج
گفتم که یکی از بنیانهای اساسی چابکی و حرکت به سوی چابک شدن، کار تیمی و تیم بودن است. اما تعریفی که از تیمها هست خیلی متفاوت است.
فکر کردم جا دارد که در مورد تیمهای مورد نظر در چابک بودن، کمی بلند بلند فکر کنم.
گفتم که یکی از بنیانهای اساسی چابکی و حرکت به سوی چابک شدن، کار تیمی و تیم بودن است. اما تعریفی که از تیمها هست خیلی متفاوت است.
فکر کردم جا دارد که در مورد تیمهای مورد نظر در چابک بودن، کمی بلند بلند فکر کنم.
چابکی مبحث جالبی است که این روزها هم خیلی داغ است. سازمانهایی که مشتریانشان را از دست داده باشند، به خوبی میدانند که بخش عمده ای از علت مسئله عدم امکان پاسخگوئی به موقع و درست به نیازهای مشتری بوده است.
نکته اینجاست که دیده نشدن یک نیاز یا خواسته در قرار اولیه شما با مشتری چندان مهم نیست، مهم این است که باید بتوانید به موقع یه این نیاز پاسخ دهید.
داستان چابکی (در سطح سازمان) را اگر تعقیب کنیم، میبینیم که ریشه این مسئله در تشخیص کنگره آمریکا در سال 1991 بود که : "نیاز کسب و کارها در سالهای بعدی این دهه، کارآمدی در اجرا نیست، بلکه چابکی در پاسخگوئی به نیازهای دائماً متغیر بازارهاست."
این تشخیص منجر به گزارشی شد که توسط انستیتوی Iacocca در سال 1991 منتشر شد. عنوان این گزارش استراتژی تولید در قرن 21 بود و این داستان ادامه یافت.
اکنون سخن این است، چابکی یک انتخاب است؟ مثل شیوه های مختلف تولید؟ یا به صورت راهی گریز ناپذیر برای موفقیت و حتی بقا درآمده است؟
در اين مطلب به بحث در مورد 3 شاخصه لازم براي اينكه تيم ما كار كند،خواهم پرداخت.
وقتي اين نوشته آقاي دكتر درگي را در مورد سمينار ارمنستان،حضور آقاي كاتلر و گروه همراهشان ميخواندم، اين پاراگراف نظرم را جلب كرد:
کاتلر در پاسخگویی وشنیدن پرسشها شتابی نداشت. و این درست متضاد با گروه همراهان کاتلر بود که ترجیح میدادند کاتلر سریعتر استراحت کند. همراهان کاتلر به تناسب کارشان، وظیفه داشتند تا زودتر سمینار پایان یابد، و استراحت آغاز شود. اما کاتلر در کمال خونسردی دیگران را دعوت میکرد تا پرسشهایشان را اظهار کنند.
اين اتفاقي است كه براي چهره هاي مشهور، زياد مي افتد. يعني همراهان دعوا ميكنند، دوست داران را كنار ميزنند، خبرنگاران را دور ميكنند، و تمام كارهاي منفي را انجام ميدهند (نقش آدم بد) تا فرد اصلي بتواند بهتر و جذاب تر ظاهر شود و محبوب تر شود. آنچه در اين سمينار هم رخ داده است. چرا؟
چون تمام آن تيم توافق جدي دارند كه افزايش محبوبيت آن چهره، كه لزوماً رهبر تيم هم نيست، بر زندگي و موفقيت همه آنها اثر زيادي دارد و در اين راه، هر كسي نقشي دارد.
حالا تجسم كنيد كه آقاي كاتلر دائم ميگفت "خسته ام" ، "نميتوانم" و ... آن وقت شركت كنندگان چه بازخوردي ميداشتند.
سربلند باشيد
آقاي دكتر باران دوست،در برنامه تلويزيوني اين هفته،خيلي خوب به اين موضوع اشاره كردند.
این تیم 17 نفره مسئول پشتیبانی در زمینه های سخت افزار، نرم افزار و شبکه بود.
در اولین گام با مشورت مدیر بخش مربوطه انتظارات سازمان از این تیم تدوین و به عنوان "عملکر تیم ایده آل" به عنوان مبنای بررسیها در نظر گرفته شد.
در گام بعدی، اعضای تیم مورد تجزیه و تحلیل رفتاری قرار گرفتند، و به طور مجازی تمام این اعضا به تیم فرضی ملحق شدند. به این ترتیب یک شیوه رفتاری برای این تیم نیز بدست آمد.
نکته قابل توجه آن بود که