مدير يكي از شركتهائي كه اين هفته در خدمتشان بودم، ميگفتند كه درآمد خوبي را براي همكارانشان تامين ميكنند كه بخشي از آن به صورت پورسانت است ولي هر قدر هم اين را بالا و پائين ميكنند باز هم مشكل پيش ميآيد. راستش درصدهاي خوبي هم ميپرداختند، اما مشكل كجاست؟

مشكل در پارامترهاي رفتاري افراد است. به اين ترتيب كه همه آدمها نميتوانند پرداختهاي پورسانتي را هضم و تحمل كنند. آدمهاي High S عاشق وضع موجود،‌ امنيت محيطي و تداوم شرايط هستند. يعني نميتوانند بپذيرند كه بخشي از درآمدشان، متغير باشد. اين به آنها تنش ميدهد. اين تنش را هم ممنتقل ميكنند به ديگر همكاران.

گروه ديگري هستند كه اصلاً نميتوانند با حقوق ثابت و غير وابسته به خروجي كارشان كنار بيايند. بديهي است كه نميتوان با اين دو گروه يكسان برخورد نمود.

يك نكته خيلي جالب را ميتوان بررسي نمود.

به گروه اول يعني High S ها ميتوان يك حقوق ثابت بر اساس متوسط دريافتي مثلاً 6 ماه اخير پرداخت نمود، و به ازاي عدم تحقق اهداف، از آن كم كرد. يعني بايد براي ثابت نگاه داشتن شرايط بجنگند و تلاش كنند. يعني اگر خوب كار نكنند، كه در 6 ماهه گذشته كرده اند، و ميدانند ميشود انجام داد، آن وقت خودشان شرايط را ناامن كرده اند.

براي گروه دوم، ميتوان پورسانتها را وضع كرد و مطمئن بود كه خوب كار خواهند كرد.

در واقع يك رقم پرداخت ميشود، اما يكي از بالا به پائين، براي حفظ امنيت، يكي از پائين به بالا براي تشويق نتيجه گرائي.

اينجاست كه بايد باور كنيم آدمها با هم فرق دارند و اگر ما اين تفاوتها را باور كنيم،‌ميتوانيم شرايط را به صورت برنده - برنده براي خودمان و همكارانمان مديريت كنيم.

سربلند باشيد