اهميت تعريف الگوي شغل
داشتن اين مدل خيلي مهم است.
اگر اين مدل وجود نداشته باشد، در واقع هيچ معيار و متري براي مقايسه وجود ندارد. ما خودمان هم نميدانيم كه چه ميخواهيم. كدام انتظار ما درست است و كدام نابجا؟
در يكي از شركتهائي كه افتخار خدمت دهي را داشتيم، در جلسه دوم يا سوم يكي از High D ها سوالي كرد. سوال ايشان اين بود كه :
"ما الان سالهاست همكاري داريم، كه از روز اول هم ميدانستيم آني كه ما ميخواهيم نيست. اما الان عادت شده و ديگر فراموش كرده ايم و ميسازيم. اين سيستم اين را چطور حل ميكند؟"
اين سوال درست كابرد الگوي شايستگي رفتاري شغل را مشخص ميكند.
وقتي اين الگو در دست نباشد، انتظارات ما تابع شرايط است. پافشاري ما براي تحقق آن انتظارات هم تابع شاخصه هاي رفتاري ما و طرف مقابل خواهد بود. در مثال فوق، فرد مورد نظر آن قدر پافشاري كرده، كه سازمان اندك اندك انتظارات خود را (ناخواسته و ندانسته) پائين آورده تا به فرد موجود رضايت داده است. اگر مدل مدوني وجود ميداشت، سازمان هرگز به سطح خدماتي كه دريافت ميكند راضي نميشد.
اينكه بدانيم چه ميخواهيم، در رسيدن به آن، نقش مهمي دارد. و جالب است بدانيد كه تهيه اين الگو، كمتر از يكساعت زمان ميبرد. و در طول يك زمان يك هفته اي، مدل مرتباً اصلاح ميشود تا نهايتاً انعكاس دهنده خواستهاي سازمان باشد.
سربلند باشيد.