تيپهاي مختلف رفتاري، در زمينه هاي مختلف،‌به صورتهاي گوناگون عمل ميكنند. آگاهي از اين گونه هاي رفتاري و نقاط قوت و ضعف هر يك، به سازمان كمك ميكند كه هشيارانه تر به مسائل سازمان بپردازد.

يكي از حوزه هاي مهم ارتباطات سازمان، ارتباط با مشتري است. ارتباط موثر و موفق با مشتري، نيازمند آگاهي از نيازهاي مشتري است تا اين آگاهي بتواند مقدمه اي باشد براي رفع نياز او، با ارائه خدمت يا محصولي كه در راستاي آن نياز باشد. (اين تعريف از من نيست، جائي در اهميت ارتباط با مشتري و خدمات پس از فروش، در ارتقاي فروش آن را خوانده ام و به نظرم به زيبائي نقش خدمات پس از فروش را در فروش تصوير ميكند)

با توجه به اين اهميت، آگاهي از شيوه هاي مختلفي كه تيپهاي مختلف رفتاري با مشتريان مواجه ميشوند و نيز انتظاراتي كه هر كدام از تيپهاي رفتاري دارند، به نظرم مفيد رسيد.  البته در اين مطلب فقط به شاخصه ها و عملكرد يكي از تيپهاي رفتاري اشاره ميشود. براي هر يك از ساير تيپها، مطالب و نكات ديگري مطرح است.

سلطه گري Dominance

سلطه گران يا High D ها،‌عموماً افرادي صريح، متوقع و قاطع هستند كه گرايش شديدي به نتيجه محوري دارند. در آنها با قدرت، و تحت كنترل داشتن انگيزه ايجاد ميشود و نيازي هم به "بدست آوردن" دارند.

نقاط قوت

چنين افرادي مسئوليت حفظ رضايت مشتري را ميپذيرند و زيردستان و همكاران خود را براي آنكه كارها را بهتر و به روشهاي جديدتر انجام دهند، تحت فشار قرار ميدهند. آنها چون نگران شكست هستند، با تمام قوا در مقابل مشكلات حاضر ميشوند. در بحثهاي رو در رو با مشتري، وقتي را براي حرفهاي جانبي تلف نميكنند و معمولاً زود سر اصل مطلب ميروند.

محدوديت (دقت كنيد،‌در مدل رفتاري توماس، چيزي به عنوان نقطه ضعف وجود ندارد، بلكه يك شاخصه ممكن است در راستاي اهداف شما باشد (نقطه قوت) و شاخصه ديگري ممكن است در راستاي اهداف جاري نباشد (محدوديت).)

اين افراد براي انجام كارهاي روتين و تكراري،‌حوصله كافي ندارند، و ممكن است به جزئيات كارها توجه كافي نشان ندهند. تمام اينها ميتواند منجر به اين شود كه اگر شما بهترين سيستمهاي مثلاً CRM را در اختيار اين افراد قرار دهيد، آنها احتمالاً در توجه به تمام نيازهاي مشتري، و ثبت آن در سيستم گران قيمت شما،‌ دشواري خواهند داشت، در حاليكه شايد شما مشكل را در مثلاً سيستم نرم افزاري تان جستجو كنيد.

اين افراد اگر با مشتريان ناراضي و پرخاشگر مواجه شوند، و از سوي آنها به شدت تحت فشار قرار گيرند، ممكن است در حرف زدن بي ملاحظه و حتي پرخاشگر شوند. اين دسته از افراد احتمالاً بخشي از هيجانات مشتري براي خريد را سركوب ميكنند، گاهي توي ذوق مشتري ميزنند، ممكن است حوصله نداشته و زمان كافي براي ايجاد رابطه با مشتري يا برآوردن تمام انتظارات او، صرف نكنند.