خارپشت و روباه و سازمان

در آنجا به تمثيلي اشاره شده كه موضوع يك مقاله معروف فلسفي هم هست، داستان روباه و خارپشت. گذشته از باورهاي نگارنده اين مقاله، تمثيل جالبي است كه خيلي هم به بحث رفتار سازماني مربوط و متصل است.
داستان بسيار ساده است، شايد همين است كه اين قدر جذاب شده است. داستان مربوط به روباهي است كه هر روز تصميم ميگيرد خارپشتي را شكار كند،در جائي با نقشه اي كمين ميكند و با ديدن خارپشت وارد عمل ميشود. اما خارپشت هميشه يك سلاح دارد، به شكل گلوله در ميآيد و به سوي روباه قل ميخورد، همين كافيست كه روباه فرار كند. اما تحليلهاي بعدي هر يك جالب تر است كه در ادامه به اين تحليلها اشاره ميكنم...
وقتي روباه شكست ميخورد و ميرود، در راه به اين فكر ميكند كه دفعه بعدي با چه نقشه جديدي بايد به خارپشت (هدف) حمله كند، او مايوس نميشود و هميشه دنبال راههاي جديدي براي رسيدن به هدف است.
از سوي ديگر با رفتن روباه، خارپشت با خودش فكر ميكند كه اين روباه كي از اين اقدامهاي تكراري خسته ميشود و ميفهمد كه اين راه و اين هدف، براي او هدف مناسبي نيست و دست از سرش بر ميدارد؟
حالا به نظر شما، كداميك مدير بهتري هستند؟ كداميك سازمان را به موفقيتهاي بيشتري ميرسانند؟ موفقيتهاي كداميك ماندگار تر است؟
روباه بدون ترديد نشانه يك مدير با شاخصه D بالاست، به هدف فكر ميكند و براي رسيدن به آن به هر دري ميزند و هرگز خسته نميشود. اين چيزي است كه در اكثر سازمانها، چه داخلي و خارجي، خوب دانسته ميشود: انرژي پايان ناپذير، پيگيري جدي و عدم عقب نشيني و انصراف.
اما خارپشت كسي است كه خيلي وسيع كار نميكند، اما از همان ابزار محدود، در واقع يك ابزاري كه دارد،استفاده ميكند، اما استفاده اي موثر. اين هم نشانه يك S بالاست. يادتان هست كه چند جاي ديگر هم در مورد قدر و ارزش S ها نوشته ام؟ در اين نبرد، اين خارپشت است كه با صرف انرژي بهينه هميشه برنده ميشود.
در كتاب خوب به عالي گفته ميشود كه رهبراني كه سازمانها را به وضعيت خوبي ميرسانند كه براي مدتهاي طولاني هم ماندگار است، از نوع خارپشت هستند، در حاليكه رهبران تيپ روباه بيشتر موفقيتهايي ايجاد مكينند كه وابسته به فرد است و كوتاه تر هم ميماند.
اين يك حكم كلي نيست، نبايد فكر كرد كه پس هركس به هر دري ميزند كه سازمان را موفق تر كند، فقط اثري كوتاه مدت دارد، نبايد فقط به همين بخش از كتاب تكيه كرد و حكمي كلي داد، بلكه بايد دانست كه مديران پرتلاطم، مانند D ها، ميتوانند ماندگاري موفقيتهايي را كه خودشان به وجود ميآورند، مورد تهديد قرار دهند.
ايده هاي زياد داشتن،مثل همان روباه در تصوير فوق، هميشه خوب نيست، تمركز داشتن بر يك ايده شايد مثمر تر باشد و يك نكته خيلي مهم به نظرم اين است كه D ها بايد خيلي مراقب باشند كه وقتي ايده هاي متعدد خود را بي پروا مطرح ميكنند و فضا را شلوغ ميكنند، قدرت تمركز S ها را از بين ميبرند و نميگذارند آنها هم خروجي خود را در اختيار سازمان بگذارند. اين خيلي براي خودشان و سازمانشان خطرناك است.
راهنمائي هم براي غربال ايده ها وجود دارد كه شايد بهترين ارائه آن در تصوير زير باشد:
ايده مناسب شما (شخصي هم ميتواند استفاده شود) آني است كه :
- واقعاً دوست داريد انجام دهيد و به آن عشق ميورزيد، عشق واقعي نه احساسي
- ميتوانيد در آن بهترين در جهان باشيد، يعني بهترين واقعي نه بهترين در گستره اي محدود
- مسائل و نيازهاي اقتصادي شما را رفع و تامين ميكند، اقتصاد در زندگي و كسب و كار مهم است
اين S ها وقتي با فكر و تحليل جامع به تنيجه اي برسند،در اجراي آن ترديد نميكنند، اين يعني D، پس وجود D لازم است و بايد اين رهبران و مديران، با تصميم گيري و آناليز ريسك و سنجش گزينه ها هم به خوبي آشنا شوند و بتوانند ايده هايشان را ارائه و پياده كنند.
كتاب خوب به عالي كتاب واقعاً خوبي است، اما فروتنانه بايد بگويم كه ترجمه چندان خوبي ندارد،به نظرم جادارد كه مترجم محترم، با گذشت مدت زمان قابل ملاحظه از نشر آن و توفيقي كه يافته، براي احترام به خواننده، بازنگري در ترجمه را در دستور كار قرار دهند. راستش نسخه اي كه من دارم، كيفيت چاپ خوبي هم ندارد، در بسياري صفحات،خرابي ها به صورت دست نويس اصلاح شده اند كه اصلاً دلچسب نيست.
اگر خواستيد نسخه اي تهيه كنيد، ابتدا كتاب را ورقي بزنيد، اما حتما بخوانيدش.
سربلند باشيد